آیه 39 سوره احزاب

از دانشنامه‌ی اسلامی

الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ۗ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِيبًا

[33–39] (مشاهده آیه در سوره)


<<38 آیه 39 سوره احزاب 40>>
سوره :سوره احزاب (33)
جزء :22
نزول :مدینه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

(این سنّت خداست در حق) آنان که تبلیغ رسالت خدا کنند و از خدا می‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند و خدا برای حساب به تنهایی کفایت می‌کند.

[آری این روش خداست درباره] آنان که همواره پیامهای خدا را به مردم می رسانند و از [عظمت و مقام] او می ترسند و از هیچ کس جز او واهمه ندارند و برای حسابرسی [کار با ارزش اینان] خدا کافی است.

همان كسانى كه پيامهاى خدا را ابلاغ مى‌كنند و از او مى‌ترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند. و خدا براى حسابرسى كفايت مى‌كند.

كسانى كه پيامهاى خدا را مى‌رسانند و از او مى‌ترسند و از هيچ كس جز او نمى‌ترسند، خدا براى حساب‌كردن اعمالشان كافى است.

(پیامبران) پیشین کسانی بودند که تبلیغ رسالتهای الهی می‌کردند و (تنها) از او می ترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند؛ و همین بس که خداوند حسابگر (و پاداش‌دهنده اعمال آنها) است!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

such as deliver the messages of Allah and fear Him, and fear no one except Allah, and Allah suffices as reckoner.

Those who deliver the messages of Allah and fear Him, and do not fear any one but Allah; and Allah is sufficient to take account.

Who delivered the messages of Allah and feared Him, and feared none save Allah. Allah keepeth good account.

(It is the practice of those) who preach the Messages of Allah, and fear Him, and fear none but Allah. And enough is Allah to call (men) to account.

معانی کلمات آیه

  • رسالات: پيامها. رسالت: پيام.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَ كَفى‌ بِاللَّهِ حَسِيباً «39»

كسانى كه پيام‌هاى الهى را ابلاغ مى‌كنند و از خدا مى‌ترسند، و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند، و خداوند براى حسابرسى كافى است.

نکته ها

در اين آيه سخن از قاطعيّت و شهامت مبلّغ در ابلاغ دستورهاى الهى به مردم است، ولى بايد بدانيم كه در مواردى مدارا، نرمش و سكوت براى جذب قلوب لازم است.

خشيت غير از خوف است، خشيت تأثر قلبى است كه از عظمتِ امرى ناشى مى‌شود، ولى خوف انتظار وقوع امر ناپسندى است كه موجب پرهيز از آن مى‌شود. انبيا هيچ گونه خشيتى از غير خدا ندارند، زيرا تنها خداوند را بزرگ مى‌بينند.

پیام ها

1- موفقيّت در تبليغ، شرايطى دارد:

الف: تداوم تبليغ. «يُبَلِّغُونَ»

ب: تقوا در عمل. «يَخْشَوْنَهُ»

ج: شهامت و قاطعيّت. «وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ»

د: توكّل به خدا. «وَ كَفى‌ بِاللَّهِ حَسِيباً»

2- هميشه تبليغ با سخنرانى نيست، گاهى بايد با عمل، حكم خدا را روشن ساخت. (در دو آيه قبل فرمود: زن زيد را بگير تا خرافه‌اى را از ميان بردارى، آنگاه در اين آيه مى‌فرمايد:) «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ»

3- مبلّغان الهى، همواره دشمنان سرسخت وتهديدكننده دارند. «لا يَخْشَوْنَ أَحَداً»

4- خدا ترسى مقدّمه‌ى شجاعت و شهامت است. «يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً»

5- مبلّغان الهى بدانند كه حساب صبر و تحمّل آنان با خداست. «كَفى‌ بِاللَّهِ حَسِيباً»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌7، ص: 375

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفى‌ بِاللَّهِ حَسِيباً (39)

بعد از آن وصف انبياء فرمايد:

الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ‌: آنانكه گذشته‌اند كسانى بودند كه مى‌رساندند پيغامهاى خدا را به امتان بدون كتمان و ترس از مردمان، وَ يَخْشَوْنَهُ‌:

و مى‌ترسيدند خدا را، وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ‌: و نمى‌ترسيدند هيچكس را مگر خداى تعالى.

نكته: در انوار و كشّاف گويد: اين تعريض است بعد از تصريح در كريمه‌ (وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ) ... «1».

وَ كَفى‌ بِاللَّهِ حَسِيباً: و پسنديده و بس است خدا كفايت كننده مقاصد ترسندگان از او، يا حافظ اعمال بندگان و جزا دهنده آنان؛ و چون كفايت و حساب با او باشد، پس بايد از ذات يگانه او ترسيد نه غير او.

تنبيه: آيه شريفه دال است بر آنكه انبياء را جايز نيست تقيّه در تبليغ رسالت، زيرا لازمه آن فرمان سبحانى و منافات با مقام رسالت است و لذا با نهايت جديت اقدام به تبليغات خود نمودند، حتى به شتم و زجر و شدت سختى و قتل هم كوتاهى در وظيفه ننمودند، چنانچه گزارشات احوالات آنها اين مطلب را محقق سازد. و فرمايش‌ (وَ تَخْشَى النَّاسَ) متضمن تقيه نيست، زيرا مراد تقيه در تبليغ است نه مطلقا، و خوف حضرت در آن قضيه به جهت مقاله قبيحه بود كه منافقان گويند؛ و عاقل چنانچه احتراز نمايد از مضارّ، همچنين محترز مى‌شود از اسائت ظن و قول قبيح، و هيچكدام متعلق تكليف نيست.

«1» تفسير كشاف چاپ مصر، ج 3، ص 239.

جلد 10 - صفحه 457


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


ما كانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً (38) الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفى‌ بِاللَّهِ حَسِيباً (39) ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَلِيماً (40)

ترجمه‌

نميباشد بر پيغمبر هيچ باكى در آنچه مقرّر داشته خدا برايش بوده است اين طريقه خدا در آنانكه گذشتند پيش از اين و ميباشد فرمان خدا حكمى تنفيذ شده‌

آنانكه ميرسانند پيغامهاى خدا را و ميترسند از او و نميترسند از كسى جز خدا و كافى است كه خدا حساب كننده باشد

نبوده و نباشد محمد پدر يكى از مردان شما و ليكن باشد پيغمبر خدا و خاتم پيغمبران و ميباشد خدا بهمه چيز دانا.

تفسير

در هر عصر و زمانى اتفاق مى‌افتد كه آداب و رسومى در بين مردم شايع ميشود كه در دين خدا اصل و حقيقتى ندارد مانند آنكه قبل از اسلام كه زمان جاهليّت بود مرسوم بود كه زن پسر خوانده خود را نميگرفتند بزنيّت و در اين زمان اخيرا بين ما ايرانيان بتقليد اروپائيان معمول شده كه كثرت ازدواج اعمّ از عقدى و متعه را خوب نميدانيم و كاشف از شهوترانى و بى‌عفّتى مى‌پنداريم با آنكه اين طريقه انبياء عظام و اولياء كرام الهى بوده و اين ملاحظات گاهى ميشود كه شخص را از حلال خدا باز دارد و بحرام بيندازد لذا مردان الهى هيچوقت نبايد اين ملاحظات را مانع از ارتكاب حلال قرار دهند چون خدا دوست دارد ارتكاب حلال خود را چه رسد بمستحب يا واجبش و خداوند در اين آيات كه در تعقيب ازدواج پيغمبر صلى اللّه عليه و اله با زينب است و شرح آن گذشت اشاره باين حقيقت فرموده ميفرمايد نبوده است و نميباشد بر پيغمبر مشقّت و عار و وزر و وبالى در اقدام بامريكه خداوند آنرا مفروض و مقدّر كرده براى او اعمّ از جواز و استحباب و وجوب براى اغراضى از قبيل رفع دأب ناپسنديده نگرفتن زن پسر خوانده و امثال آن و بوده است اين رويّه و طريقه الهيّه و سنّت مرضيّه خدا در مردان الهى و انبياء سلف كه هرگز نظر بانظار مردم عوام نداشتند و امر خداوند در نزد آنها لازم الاتّباع بود و رخصتها و عزيمتهايش را محترم ميداشتند و باوهام مردم و قرى نميگذاردند آن مردان الهى و ذوات مقدّسه كه تبليغ مينمودند احكام خدا را با كمال سعى و جدّيّت و كوشش و مجاهدت و مى‌ترسيدند از خدا بحدّ كمال و نميترسيدند از كسى جز خدا و نه از ملامت ملامت كنندگان در راه او و كافى بود خدا براى آنكه حساب زحمات و

جلد 4 صفحه 327

صدمات آنها را نگهدارد و پاداش ايشانرا بنحو اكمل عنايت فرمايد چنانچه كافى است براى حساب اعمال همه بندگان از محسن و مسى‌ء و خوب گو و بد گو و پاداش آنها و ظاهرا اينها همه تعريض به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم است كه چرا در امر ازدواج زينب ملاحظه حرف مردم را نموده چون آنحضرت بالطّبع ملاحظه كار بود چنانچه در مورد تنصيص بخلافت حضرت امير عليه السّلام از مردم ملاحظه ميفرمود تا مورد عتاب شد و اين عتابات مصلحتى است كه مردم تكليف خود را بدانند چون اين خصلت در اشخاص شريف پيدا ميشود كه مايل نيستند كسى ظنّ سوئى بآنها ببرد يا نسبت ناروائى بآنها دهد چنانچه حضرت موسى طبعا غضوب بود براى آنكه تعصّب در دين و حمايت از مظلوم داشت و قويّا محتمل است مقصود تعريض به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نباشد بلكه مقصود ترس نداشتن از غير خدا در ابلاغ احكام باشد نه در امور ديگر چون انبياء سابق هم از مضارّ دنيوى و افراد ستمكار ميترسيدند چنانچه در ضمن قصص سابقه گذشت و ضمنا تقديس از عمل پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم باشد كه بعد از حكم خدا ملاحظه حرف مردم را نفرمود و با زينب وصلت كرد و در هر حال براى كوتاه كردن زبان مردم فرموده پيغمبر شما محمد صلى اللّه عليه و اله والد و پدر هيچ يك از مردان شما مردم نيست كه شما پسران او باشيد و متولّد از او زيد بن حارثه هم مانند شما است كه فرزند حقيقى او نيست تا حرام باشد بر او تزويج معقوده‌اش حتى بعد از افتراق بلى پدر حسنين عليهما السّلام است كه پسران خودش و دو امام امّتند چه قيام بجنگ نمايند چه اقدام بصلح بر حسب فرموده خود حضرت و كليّه اولاد حضرت زهرا عليها السّلام بايد منسوب به پيغمبر شوند براى احترام آنحضرت بدستور خود او و بر پيغمبر حرام است تزويج ازواج ايشان چون پدر حقيقى ايشان است بلى آنحضرت پدر روحانى امّت است بتقريبى كه ذيل آيه النّبى اولى بالمؤمنين در اوائل اين سوره گذشت و پيغمبر خدا است و اطاعتش واجب است و بوجود او ختم شده است دائره نبوّت بنابر قرائت عاصم كه بفتح تاء است يا ختم كننده است انبياء مرسلين را بقرائت ساير قرّاء كه بكسر تاء است و در هر حال كلمه خاتم منصوب است بكان كه مقدّر است و معطوف است برسول اللّه يعنى ولى بوده است و ميباشد پيغمبر خدا و آخر پيغمبران كه بعد از او پيغمبرى نميآيد و نخواهد آمد و هر كس بيايد و ادّعا كند

جلد 4 صفحه 328

دروغگو است و شريعت و كتابش باقى است تا روز قيامت و ناسخ شرايع و كتب است و اين فضيلتى است كه خدا مخصوص باو فرموده چون او دانا است بهمه چيز و دانسته لياقت آنحضرت را براى اين مقام كه باتمام رساند هر نقيصه و تبصره و متمّمى را كه در ديوان تشريع الهى احتياج بآن پيدا شده و خواهد شد صلّى اللّه عليه و اله و سلم و مهر و انگشترى را كه خاتم ميگويند بمناسبت آنستكه كتابترا بنقش نگين آن ختم مى‌نمودند و مهر ميكردند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


الَّذِين‌َ يُبَلِّغُون‌َ رِسالات‌ِ اللّه‌ِ وَ يَخشَونَه‌ُ وَ لا يَخشَون‌َ أَحَداً إِلاَّ اللّه‌َ وَ كَفي‌ بِاللّه‌ِ حَسِيباً (39)

كساني‌ ‌که‌ قبلا بودند ‌آن‌ كساني‌ هستند ‌از‌ انبياء و رسل‌ ‌که‌ تبليغ‌ كردند آنچه‌ خداوند ‌بر‌ ‌آنها‌ ارسال‌ فرموده‌ ‌بود‌ و ميترسيدند ‌از‌ ‌خدا‌ ‌که‌ خردلي‌ كوتاهي‌ ‌در‌ تبليغ‌ نكنند و وحشتي‌ ‌از‌ احدي‌ نداشتند و ‌لو‌ مثل‌ نمرود و شداد و فرعون‌ ‌باشد‌ و كافيست‌ ‌به‌ اينكه‌ خداوند ‌در‌ حساب‌ ‌در‌ آورد.

الَّذِين‌َ يُبَلِّغُون‌َ رِسالات‌ِ اللّه‌ِ صفت‌ «الَّذِين‌َ خَلَوا مِن‌ قَبل‌ُ» ‌است‌ ‌که‌ انبياء و رسل‌ الهي‌ بودند ‌که‌ اينها تبليغ‌ رسالات‌ الهي‌ ‌را‌ بامة ‌خود‌ نمودند.

وَ يَخشَونَه‌ُ و ‌از‌ ‌او‌ خوف‌ و خشية داشتند ‌که‌ خردلي‌ كوتاهي‌ ‌در‌ تبليغ‌ نكنند ‌با‌ اينكه‌ چه‌ اندازه‌ اذيت‌ ديدند و كشيدند.

وَ لا يَخشَون‌َ أَحَداً إِلَّا اللّه‌َ كلمه‌ احد ‌با‌ كلمه واحد تفاوت‌ دارد احد نفي‌ كلي‌ ميكند ‌که‌ ‌از‌ احدي‌ خوف‌ نداشتند و واحد نفي‌ جزئي‌ ميكند ‌که‌ ‌از‌ فرد واحدي‌ خوف‌ نداشته‌ ‌باشد‌ و اينها

جلد 14 - صفحه 509

‌از‌ احدي‌ خوف‌ نداشتند مگر ‌از‌ ‌خدا‌ ‌که‌ مقام‌ توحيد نظري‌ ‌است‌ ‌که‌ انسان‌ بايد توكلش‌ بخدا، ‌باشد‌ و بس‌ اميدش‌ باو ‌باشد‌ و بس‌ خوفش‌ ‌از‌ ‌او‌ ‌باشد‌ و بس‌.

وَ كَفي‌ بِاللّه‌ِ حَسِيباً نه‌ احتياج‌ بنامه‌ عمل‌ دارد و نه‌ بشهادت‌ ملائكه كتبه‌ و نه‌ بشهادت‌ اعضاء و جوارح‌ و نه‌ بشهادت‌ انبياء و ائمه‌ و ‌اينکه‌ دستگاه‌ قيامة يك‌ نوع‌ حجتي‌ ‌است‌ ‌براي‌ كفار و فساق‌ بقول‌ مثنوي‌:

چون‌ شهادت‌ داد حق‌ كبود ملك‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 39)- مبلّغان راستین کیانند؟ به تناسب بحثی که در آیه قبل در باره پیامبران گذشت این آیه به یکی از مهمترین برنامه‌های عمومی انبیا اشاره کرده، می‌فرماید: پیامبران پیشین «کسانی بودند که تبلیغ رسالتهای الهی می‌کردند و از او می‌ترسیدند و از هیچ کس جز خدا واهمه نداشتند» (الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ).

تو نیز در تبلیغ رسالتهای پروردگار نباید کمترین وحشتی از کسی داشته باشی! اصولا کار پیامبران در بسیاری از مراحل شکستن سنتهای غلط است و اگر بخواهند کمترین ترس و وحشتی به خود راه بدهند در انجام رسالت خود پیروز نخواهند شد قاطعانه باید پیش روند، حرفهای ناموزون بدگویان را به جان خریدار شوند و بی‌اعتنا به جوسازیها به برنامه‌های خود ادامه دهند چرا که همه حسابها به دست خداست.

لذا در پایان آیه می‌فرماید: «همین بس که خداوند (حافظ اعمال بندگان و) حسابگر (و جزا دهنده آنها) است» (وَ کَفی بِاللَّهِ حَسِیباً).

هم حساب ایثار و فداکاری پیامبران را در این راه نگه می‌دارد و پاداش می‌دهد و هم سخنان ناموزون و یاوه سرایی دشمنان را محاسبه و کیفر می‌دهد.

این آیه دلیل روشنی است بر اینکه شرط اساسی برای پیشرفت در مسائل تبلیغاتی قاطعیت و اخلاص و عدم وحشت از هیچ کس جز از خداست.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی ، ج‏8، ص: 362

منابع